دختره از دوست دارم گفتنهای پسره خسته شده بود...یه شب که پسره بهش اس داده بود بدون اینکه

اس رو بخونه گوشیشو گذاشت زیر بالشتش و خوابید....فردای اون روز  مادر پسره زنگ زد به دختره و گفت:

که پسره مرده.....دختره گریش گرفت و رفت سراغ اس شب قبل پسره....پسره نوشته بود..

"تصادف کردم ...به زور خودمو رسوندم دم در خونتون....بیا پایین.."


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, | 1:3 | نویسنده : hamama |

شاید آن روز ک سهراب نوشت:

"تا شقایق هس زندگی باید کرد"

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت..

باید این جوری نوشت:

"هرگلی باشی چه گل شقایق چه گل پیچک ویاس زندگی اجباریست"


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, | 23:56 | نویسنده : hamama |

زمانی فراموشت میکنم که

با "افسوس" بربالای

سنگ "قبرم" بگویی:

"کاش زنده بودی"....!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, | 23:46 | نویسنده : hamama |

خدایا............

گوش کن گله دارم....از این نامهربانی گریه دارم..

چرادستم را نمیگیری؟؟مگرمن چقد تا پیش تو فاصله دارم؟؟

خدایا.......

روزگار بی مروت نکرده لحضه ای با من محبت..دچارم کرده ب درد غریبی..

نصیبم چی شده؟جز رنج غربت.....

حواست پیش من نیست..مرا کردی خاموش..

مگر جرمم چی بوده؟؟دعاهام بی جوابه..

خدایا....خدایا...

برس تو ب دادم ک حال من خرابه،خراب..

نه عشقم مونده...نه تنها رفیقم...

خدایا من غریبم

تو زندگیم ب جز غصه چیزی ندیدم...

خوشی کجاس؟؟چرا من بی نصیبم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا تنها تویی پشت و پناهم

تویی تنها همدمو مونس و جانم..........


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392برچسب:, | 23:35 | نویسنده : hamama |

kash ... (H.s 92-09)

 

ای کاش خدا کمی صبر می کرد!

هنوز 

آماده نبودم برای  “بزرگ شدن”


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 18:0 | نویسنده : hamama |

گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟

delgiram (H.s 92-09)

گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟

delam (H.s 92-09)

گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟

dooram az khoda (H.s 92-09)

گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟

alone (H.s 92-09)

گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟

komakam kon khoda (H.s 92-09)

گفتم: خدایا دوستش دارم گفت: بیش از من؟

asheghe khoda khoda (H.s 92-09)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:52 | نویسنده : hamama |

غم בنیاست اوטּ بره و ترڪت ڪنـﮧ...

هیچ ڪسیم نباشـﮧ ڪﮧ בرڪت ڪنـﮧ...

غم בنیاست اوטּ لـפـظﮧ ے פֿـבافظے...

بفهمـے ڪﮧ בیگـﮧ بهش نمـےرسـے...

http://x-pic-x.persiangig.com/image/dress/54354354534.jpg


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:47 | نویسنده : hamama |

احکام عشق:

دیدنت واجب...
بوسیدنت مستحب...
سکوتت مکروه...
نبودنت به خدا حرام!!!!!!  {-109-}


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:46 | نویسنده : hamama |
کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !

1377189737911.jpg

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:46 | نویسنده : hamama |
چرا هیچکی منو دوس نداره ؟؟ <img src=">
.
.
.
عکس های طنز و خنده دار ! ( خنده بازار دااااااااااغ )

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:44 | نویسنده : hamama |

به همه چیز عادت می کنیم

به داشته ها و نداشته هایمان

خیلی طول نمی کشد که 

جلوی آینه زل بزنی به خودت

موهایت را کنار بزنی 

و با خودت بگویی

اصلا مگر داشتی اش

مگر از اول بود ؟! 

که بودن و نبودنش مهم باشد …





68324663256833965178.jpg


 

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:40 | نویسنده : hamama |

گاهی پای کسی میمانی ....

که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......

فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای....
...
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...

که هر روز میخوانی و در جوابش میگویی ....

1386431955671037_orig.jpg

 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:, | 17:36 | نویسنده : hamama |

 

شعر طنز, مطالب طنز و خنده دار, دختری زیبا

    یاد آن روزی که بودم اولی
    ناز و طناز و عزیز و فلفلی


    شاه خانه بودم و با داد و دود
    هر چه را میخواستم آماده بود


    وای از آن روزی که آمد دومی
    نق نقو و بد ادا و قم قمی


    من وزیر گشتم و افتادم زجا
    دومی به جای من گردید شاه


    تا به خود آیم و خودداری کنم
    سومی آمد و او شد خواهرم


    دختری زیبا و خوش رو مثل ماه
    من و داداشم کشیدیم سوز و اه


    جای سبزی و گل در زندگی
    سر رسید از گرد راه چهارمی


    دیگر آن خانه برایم تنگ شد
    سبزی گل در نگاهم سنگ شد


    داشتم میکردم عادت ناگهان
    پنجمی هم پا گشود بر این جهان


    گر چه بهر سوختن ۵ تن کافی نبود
    ششمی هیزم شد و ما مثل دود


    ناصر و منصور و شهناز و شهین احمد و فرهاد ...
    هفتم مهین خانمان گردید در هم بر همی


    سه قلو شد هشتمی و نهمی و دهمی
    ای امان و ای امان و ای امان ای امان از دست بابا و مامان


    مادرم شد بار دیگر حامله
    این که آید تیم فوتبال کامله


    ناصر و منصور و شهناز و شهین
    احمد و فرهاد و مهناز و مهین


    علیمردان خان گل و معصومه جان
    آخری هم میشود دروازه بان !!!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:, | 15:48 | نویسنده : hamama |

دیگر به کسی نمی گویم : دوستت دارم

 انگار دوستت دارم های من خداحافظ شنیده می شود…



موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:, | 22:7 | نویسنده : hamama |

فقط بگو دوستت دارم

 

 

دلم از عشق می‌جوشید ، احساس تازه‌ای نبود . ازدواج با او بهترین اتفاق زندگی‌ام بود . روی صندلی ، کنج میز نهارخوری نشسته بود و کتاب‌هایش را ورق می‌زد . گویی دنبال نکته‌ مهمی می‌گشت . قلمش به دنبال رد نگاهش می‌دوید . میز پر از برگه‌‌های دستنوشته‌اش بود . روی صندلی روبه‌رویش نشستم و به صورت مهربانش چشم دوختم .
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 1 آبان 1392برچسب:, | 21:57 | نویسنده : hamama |

مغازه ‌داری روی شیشه مغازه ‌اش اطلاعیه‌ ای به این مضمون نصب كرده بود؛ "توله ‌های فروشی".
پسرکی اطلاعیه را دید و بعد از چند لحظه مكث وارد مغازه شد و پرسید :
"قیمت توله‌ها چنده؟"
مغازه دار پاسخ داد: "هر جا كه بری قیمتشون از ٣٠ تا ٥٠ دلاره".
پسرک دست در جیبش كرد و مقداری پول خرد بیرون آورد و گفت: من ٢ دلار و ٣٧ دارم، می‌توانم یه نگاهی به توله‌ ها بیندازم؟
صاحب مغازه پس از لبخندی سوت زد، با صدای سوت، یك سگ ماده با پنج توله فسقلی‌اش كه بیشتر شبیه توپ‌های پشمی كوچولو بودند، پشت سر هم از لانه شان بیرون آمدند و توی مغازه براه افتادند. یكی از توله ‌ها به طور محسوسی می ‌لنگید و از بقیه توله ‌ها عقب می‌افتاد. پسر كوچولو بلافاصله به آن توله لنگ كه عقب مانده بود اشاره كرد و پرسید:
" اون توله‌هه چشه؟"
صاحب مغازه توضیح داد كه دامپزشك بعد از معاینه اظهار كرده كه آن توله فاقد حفره مفصل ران است
و به همین خاطر تا آخر عمر خواهد لنگید. پسر كوچولو هیجان زده گفت:
" من همون توله رو می ‌خرم "
صاحب مغازه پاسخ داد: "نه، بهتره كه اونو انتخاب نكنی. تازه اگر واقعاً اونو می ‌خوای، حاضرم كه همین جوری بدمش به تو".
پسر كوچولو با شنیدن این حرف منقلب شد. او مستقیم به چشمان مغازه دار نگریست
و در حالی كه با تكان دادن انگشت سبابه روی حرفش تاكید می‌كرد گفت:
" من نمی ‌خوام كه شما اونو همین جوری به من بدید. اون توله‌هه به همان اندازه توله‌ های دیگه ارزش داره
و من كل قیمتشو به شما پرداخت خواهم كرد.

در واقع، ٢ دلار و ٣٧ سنت شو همین الان نقدی میدم و بقیه شو هر ماه پنجاه سنت، تا این كه كل قیمتشو پرداخت كنم".
مغازه دار بلافاصله گفت: "شما بهتره این توله رو نخرید، چون اون هیچوقت قادر به دویدن و پریدن و بازی كردن با شما نخواهد بود".
پسرك با شنیدن این حرف خم شد، با دو دستش لبه شلوارش را گرفت و آن را بالا كشید.

پای چپش را كه بدجوری پیچ خورده بود و به وسیله تسمه‌ ای فلزی محكم نگهداشته شده بود،
به مغازه دار نشان داد و در حالی كه به او می‌نگریست، به نرمی گفت:
" می بینید، من خودم هم نمی‌توانم خوب بدوم، این توله هم به كسی نیاز داره كه وضع و حالشو خوب درك كنه "


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, | 13:9 | نویسنده : hamama |

مرد است دیگر!غرورش اسمان و دلش دریاست!تو چه میدانی از بغض در گلو گیر کرده یک مرد؟تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده؟تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش!مرد را فقط مرد میفهمد و مرد


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, | 13:5 | نویسنده : hamama |

دَر آغـــوشَـــت کـــﮧ جـــآ مــیگیــــرَمـــ ... 

عَــمــیقــتــَر گــُـنــآهـ مـــیکُنــَمـ ...

مــَن ایــن جــَهـَنـَمــ‌ کِـــﮧ هــوآیی بِــهـشـت دآرَد 

رآ بـــآ هـِزآران بــِهـِشــت کـــﮧ بــی تــو 
هــوای ِجــَهـَنـَمــ‌ دآرَد عــَـوَض نمــیکــُنــَمــ ...

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 18:16 | نویسنده : hamama |

اصلاً هر دختری آرزو داره؛

صبح که از خواب پا می شه

دو تا چیز بشنوه !

یکــی اینکـه

یکــی تــو گوشــش بگــه صبـــح بخیـــر خانومـــم ....


یکیـــم بگـــه دوســـت دارم مــامــانـــی ... !!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 18:9 | نویسنده : hamama |

زیر سایبون چشمات تو شبستون نگاهت
یه جایی گوشه اشکات مچ عشقتو میگیرم
بین پاییز و زمستون انتظار و نم بارون
میون نامهربونی تا بخوای برات میمیرم 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 18:9 | نویسنده : hamama |

زمیـــن قانـون عجیبی دارد...

هــفت میلیـــارد آدم

و فقـط بـا یکی از آنهــا
...
احساس تنهـایی نمی کنی

و خدا نکـــنه کـه آن یـک نفـــر

تنهایت بگــــذارد،

آن وقت حتی با خودت هـــم

غریبـه می شوی...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 18:6 | نویسنده : hamama |
ســــ ـــ ـــخت است


سخت است درک کردن


دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را


خودش میـــ ــداند و دلش ...


که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند


که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند


بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش



بخاطر خنده هایـــــــ ـــــــــش


... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس


جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت


که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد


از باخـــــــــ ــــــــتن

از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 17:51 | نویسنده : hamama |

زرد است که لبریز حقایق شده است / تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است . . .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : چهار شنبه 10 مهر 1392برچسب:, | 17:47 | نویسنده : hamama |

http://upload7.ir/images/38448106960102457586.jpg


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 6 مهر 1392برچسب:, | 23:1 | نویسنده : hamama |

http://www.rozanehonline.com/rozanehgroup/shahrivar92/troll/08.jpg


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 6 مهر 1392برچسب:, | 22:51 | نویسنده : hamama |

http://www.jazzaab.ir/upload/4/0.380705001341672619_jazzaab_ir.jpg


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 6 مهر 1392برچسب:, | 22:49 | نویسنده : hamama |

http://8pic.ir/images/53996745195567091886.jpg


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 6 مهر 1392برچسب:, | 22:39 | نویسنده : hamama |


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 5 مهر 1392برچسب:, | 12:3 | نویسنده : hamama |

يه وقتايي که دلت گرفته ؛

بغض داري ،

آروم نيستي !

دلت براش تنگ شده ....

حوصله ي هيچكسو  نداري !

به ياد لحظه اي بيفت که :

اون همه ي بي قـراري هاي تو رو ديد؛

اما ....

چشمـاشو بست و رفت ... !!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 5 مهر 1392برچسب:, | 11:58 | نویسنده : hamama |



غمگين ترين جاده سهم من شد

"پلی به بدبختی"


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 5 مهر 1392برچسب:, | 11:57 | نویسنده : hamama |

تنهایی را باید با خط بریل می نوشتند

شنیدنش کافی نیست ، باید لمسش کرد . . .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : جمعه 5 مهر 1392برچسب:, | 11:56 | نویسنده : hamama |

 

تقلب

 

روش هاي نوشتاري :
1. نوشتن روي كف پا ، پس كله ، پشت گوش و ...
2. نوشتن و لوله كردن تقلب و جاسازي آن در حفره هاي مختلفي از جمله بيني ، دهن ، گوش ، فك پايين ، دريچه آئورت ، ...
3. نوشتن پشت لباس و یا درون پالتو و یا مانتو !


روش هاي باكلاس : 
1. استفاده از ماشين حساب مهندسي
2. استفاده از موبايل
3. استفاده از آيينه ، فيلم ، عكس ، ...

روش هاي بي كلاس:
1. شيره ماليدن بر سر يكي از بچه درس خون ها
2. خم كردن سر به روي ورقه ي طرف به صورت تابلو
3 - التماس به ناظر امتحان :|

توجه نسبتاً مهم: اگه در اين امر تبحر كافي نداريد ، اصلاً سمت اين كار نريد ؛ كه عواقبي جز‌ء ضايع شدن و اخراج و تابلو شدن ندارد !

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, | 17:12 | نویسنده : hamama |

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, | 16:16 | نویسنده : hamama |

باز دریای دلم طوفانیست ...........

باز بغض در گلو زندانیست............

ابرها.......ای ابرهای تشنگی ............

بازهم چشمان من بارانی ست ..............

همتی کن نسترن ها تشنه اند............

مرزهای عشق در ویرانگی ست ..........

وای ... اگر مرز شقایق ها بشکند............

ابتدای فصل سرگردانی ست ...............................


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, | 16:3 | نویسنده : hamama |

بدترین دلتنگی اینه که :

حضور کسی رو حس کنی ولی کنارش نباشی ........................



بیادتم ....................

حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت

تمام کوچه ها را قدم بزنم .......

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392برچسب:, | 16:1 | نویسنده : hamama |

.
چرا آدما نمی دونن،
بعضی وقتا خداحافظ،
یعنی نذار برم!
یعنی برم گردون!
یعنی سفت بغلم کن!
سرمو بچسبون به سینه ات و بگو:
خداحافظ و زهرمار!
بیخود کردی میگی خداحافظ!
مگه میذارم بری؟
مگه دست خودته؟
مگه الکیه............

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, | 18:37 | نویسنده : hamama |

جمله های عاشقانه, اس ام اس شب بخیر, شب بخیر گفتن

.

 

ﻻ‌ﻻ‌ﯾﯽ ﻻ‌ ﻻ‌ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺍﯼ ﮔﻞ ﻧﺎﺯﻡ
ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﺸﺎﯼ ﺗﻮ ﻗﺼﻪ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻡ
ﻻ‌ﻻ‌ﯾﯽ ﻻ‌ ﻻ‌ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﺍﯼ ﮔﻞ ﺳﻮﺳﻦ
ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﻭﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻦ…

 

:: :: :: :: :: :: اس ام اس شب بخیر  :: :: :: :::: ::

 

لالایی کن بخواب قشنگترین یار
منو از خواب غفلت کردی بیدار
لالایی کن بخواب معنی عشقم
الهی بمونی تو سرنوشتم
لالایی کن شبت به خیر عزیزم
تمام عشقمو به پات میریزم

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, | 19:48 | نویسنده : hamama |

 

آزمون عشق

 

 

 

امیری به شاهزاده خانمی گفت:

 

من عاشق توام.

 

شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.

 

امیر برگشت و دید هیچکس نیست .


شاهزاده گفت: تو عاشق نیستی ؛ عاشق به غیر نظر نمی کند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, | 19:4 | نویسنده : hamama |

 

داستان خواندنی دختر فداکار

 

 

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟


روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.



تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.



ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.



آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.



گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟



فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:



باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد.


بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, | 19:3 | نویسنده : hamama |

 

من عاشق آدم های پولدارم

 

 

انگشت‌ اشاره‌اش‌ را فشار داد روی‌ دكمه سیاه‌رنگ‌ روی‌ دستگیره‌. شیشه سمت‌ راست‌ ماشین‌ كه‌ تا نیمه‌ پایین‌ رفت‌، انگشتش‌ را برداشت‌. سرش‌ را برد طرف‌ شیشه‌. به‌ مردی‌ كه‌ نشسته‌ بود پشت ‌فرمان‌ بی‌ ام‌ وی‌ انگوری‌رنگ‌، گفت‌: «شما دارین‌ می‌رین‌؟»


مرد نگاهش‌ كرد. گفت‌: «تازه‌ اومده‌یم‌.»



و لبخند زد. مرد دكمه‌ مستطیل‌شكل‌ را فشار داد و شیشه‌ بالا رفت‌. به‌ اطراف‌ نگاه‌ كرد. آن‌طرف‌ خیابان‌، مقابل‌ پارك‌، كیپ‌تاكیپ ‌ماشین‌ پارك‌ شده‌ بود. برگشت و چشمش‌ به‌ پژوی‌ جی‌ ال‌ اكس‌ نقره‌ای‌رنگی‌ افتاد كه‌ درست‌ پشت‌ ماشینش‌ پارك‌ كرده‌ بود. زنی‌ درسمت‌ راست‌ را باز كرد، پیاده‌ شد و رفت‌ توی‌ پیاده‌رو.

 

پشت‌ چند نفری‌ كه‌ توی‌ صف‌ بستنی‌فروشی‌ بودند، ایستاد. مرد باز به‌ اطراف ‌نگاه‌ كرد، به‌ ماشین‌هایی‌ كه‌ داشتند توی‌ آن‌ خیابان‌ شلوغ‌، پشت‌ سر هم‌ و آرام‌، حركت‌ می‌كردند. گذاشت‌ توی‌ دنده‌ و حركت‌ كرد. كمی‌جلوتر، سر كوچه‌ای‌، نگه‌ داشت‌ و توی‌ كوچه‌ را نگاه‌ كرد. همه ‌جا پراز ماشین‌ بود. توی‌ آینة‌ وسط شیشة‌ جلو نگاهی‌ به‌ خودش‌ انداخت‌؛ به‌ ته‌ریش‌ و گونه‌های‌ سفیدش‌. با نوك‌ انگشت‌ وسط، عینكش‌ را بالا داد و حركت‌ كرد. رفت‌ توی‌ صف‌ ماشین‌هایی‌ كه‌ داشتند آرام‌ به‌سمت‌ چهارراه‌ پارك‌وی‌ حركت‌ می‌كردند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, | 18:49 | نویسنده : hamama |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.