نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو

نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو

به اون دل سیاه تو


یاد دارم در غروبی سرد سرد

می‌گذشت از کوچه ما دوره‌گرد

داد می‌زد کهنه قالی می‌خرم

دست دوم جنس عالی می‌خرم

کاسه و ظرف سفالی می‌خرم

گر نداری کوزه خالی می‌خرم

اشک در چشمان بابا حلقه زد

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگی‌ است؟

خواهرم بی‌روسری بیرون دوید

گفت آقا سفره خالی می‌خری؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->

تاريخ : پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:غزلک, | 21:15 | نویسنده : hamama |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 16 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.